کتاب مشهور بصائر الدرجات (حدیث 395 ج 1) از امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا (ص) آورده است:
(در کوههای تِهامَه) مردی که قامتش چون نخل، بلند بود، نزد رسول خدا (ص) آمد. درود فرستاد و حضرتش جواب فرمود.
آنگاه، پیامبر (ص) فرمود: همچون جنیان سخن میگویی! کیستی ای بنده خدا؟ پاسخ گفت: من هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس هستم.
حضرت فرمود: بین تو و ابلیس، حدفاصلی جز دو پدر نیست؟
گفت: چنین است ای رسول خدا (ص).
حضرت فرمود: بر تو چه رفته است؟
گفت: روزگارم را به بیهودگی گذراندم مگر اندکی را. من روزی که قابیل، هابیل را کشت نوجوانی بودم که میتوانستم سخن بگویم. اعتصام به حبل الهی نداشتم، در بیشه میگشتم و از تپّهها بالا میرفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت مینمودم.
پیامبر (ص) فرمود: چه بد سیرهای است روش پیری که در سنین کهنسالی به اندیشه مینشیند و جوانی که در سنین جوانیش در آرزوها و خیالپردازی، روزگار میگذراند.
آن جن گفت: من توبه کردهام.
فرمود: به دست چه کسی؟
به دست نوح (ع) وقتی همراه نوح (ع) در کشتی بودم و او را به دلیل دعایی که برای قوم خویش مینمود، سرزنش کردم. چندانکه گریست و مرا به گریه افکند. پس از آن با هود (ع)، و پیروانش، در مسجد بودم و او را نیز به جهت دعایی که برای قومش نمود، ملامت کردم. و همینطور با الیاس در شنزارها. و با ابراهیم (ع) آنگاه که قومش با او نیرنگ کردند و حضرتش را در آتش افکندند. من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت ساخت.
با یوسف (ع) بودم آنگاه که برادرانش به وی حسادت ورزیدند و او را در چاهی افکندند. من او را به ژرفای چاه بردم و بدو غذا میدادم و بسان یک رفیق با او رفتار مینمودم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس وی بودم تا اینکه خداوند وی را از آنجا رهایی بخشید. من، همراه با موسی (ع) بودم. آنحضرت بخشی از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسی زنده بودی، سلام مرا بدو برسان. من نیز عیسی (ع) را ملاقات کردم و سلام موسی (ع) را به ایشان رساندم. و همراه آن حضرت بودم و او بخشی از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران محمّد (ص) بودی سلام مرا به ایشان ابلاغ کن. پس ای رسول خدا! عیسی بر تو سلام میرساند.
رسول خدا (ص) فرمود: درود خدا بر عیسی، روح خدا و کلمه او و همه پیامبران الهی تا زمانی که آسمانها و زمین پا برجایند. و بر تو نیز سلام ای هام! که سلام آنان را به من رساندی. چنانچه حاجتی داری، بگو!
هام گفت: خواستهام این است که خداوند تو را برای امّتت حفظ کند و آنان را برای تو صالح گرداند و بدانها در حق وصی بعد از تو، استقامت بخشد چرا که امتهای پیشین به خاطر سرپیچی از اوصیای الهی به هلاکت رسیدند. ای رسول خدا! میخواهم که سورههایی از قرآن به من تعلیم دهی تا در نمازم بخوانم.
حضرتش به علی (ع) فرمود: به او یاد بده و با وی مدارا کن!
هام گفت: ای رسول خدا! این کیست که مرا بدو میسپاری؟ به ما جنّیان امر شده که جز با پیامبر یا جانشین پیامبر، همسخن نشویم.
رسول خدا (ص) فرمود: ای هام! در کتاب، چه کسی را وصی «آدم» یافتید؟
- «شیث» فرزند آدم را.
- جانشین «نوح» که بود؟
- «سام بن نوح».
- جانشین «هود» که بود؟
- «یوحنا بن حنان» پسر عموی هود.
- وصی و جانشین «ابراهیم» که بود؟
- «اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق».
- جانشین «موسی» که بود؟
- «یوشع بن نون».
جانشین «عیسی» که بود؟
- «شمعون بن حمون صفا» پسر عموی مریم.
- از چه رو اینان جانشینان پیامبران هستند.
- چون در دنیا زاهدترین مردم بودند و راغبترین آنان به آخرت.
- در کتاب، جانشین «محمّد» را چه کسی یافتی؟
- در تورات، نامش «إلیاست.»
آنگاه حضرت فرمود: این «إلیاست» او علی جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغبترینشان نسبت به خداوند در آخرت است.
هام بر علی (ع) سلام کرد و گفت: ای رسول خدا! آیا نام دیگری هم دارد؟
فرمود: آری، «حیدر».
آنگاه، پس علی (ع) سورههایی از قرآن را بدو آموخت.
هام گفت: ای علی! ای جانشین پیامبر (ص)! آیا آنچه از قرآن به من آموختی برای نمازم کافی است؟
فرمود: آری. اندک قرآن، بسیار است.
(این گذشت تا اینکه) یک بار دیگر هام آمد و بر رسول خدا (ص) سلام داد و خداحافظی کرد و برگشت. و دیگر پیامبر (ص) را ندید تا اینکه حضرتش درگذشت.
در پارهای منابع دیگر، جزئیات دیگری از سرنوشت هام گزارش شده از جمله اینکه او پس از پیامبر (ص)، در لیلهالهریر بار دیگر خدمت امیرمومنان (ع) شرفیاب شد و در بالاخره در همان جنگ صفین، در حالیکه در رکاب وصی پیامبر (ص) میجنگید، به فیض شهادت نائل آمد.
موضوع مطلب : نوه شیطان, فرزندشیطان